شناسه : 29169
نویسنده : استان آذربایجان غربی
عکس
یادداشتی از برادرآرمان شریف

سازمان بسیج حقوقدانان استان آذربایجان غربی

يادكردي از شهيد مهدي اميني، فرمانده سپاه اروميه كه در خرداد 1360 آسماني شد.
ساده زيستي فرمانده او را به شهادت نزديك كرده بود.

مهدی اميني، اهل اروميه بود و در خانواده اي با وضعيت اقتصادي مناسب و مرفه به دنيا آمده بود. اما شهيد از همان دوران نوجواني اعتنايي به مسائل مادي و دنيوي نداشت و خودش را براي رسيدن به مراتب بي نيازي آماده مي كرد. ساده مي پوشيد، غذای معمولي مي خورد و به معناي واقعي ساده زيست بود. همين ساده زيستي درهاي رحمت و بزرگي را براي او گشود و او را در مسير تقوا و درستي قرار داد.

تحصيل در دانشگاه علم و صنعت شهيد اميني در كنار رشد در مسائل شخص تهران شد و در و خودسازي در زندگي، از تحصيل نيز غافل

نبود. او سال 1350 وارد دانشگاه علم و صنعت سال 1356 در رشته مهندسي راه و ساختمان مراحل عالي تحصيل را به پايان رسانید و پس از آن به جريان مبارزه با رژيم پهلوی پيوست.

پس از پيروزي انقالب اسالمي، در كنارسایر فعاليت ها، سرپرستي شركت نويد ازشرکت هاي بنياد مستضعفان در اروميه را برعهده گرفت. در طول اين مدت مسئوليت خود رابه طور شايسته انجام مي داد و در محيط كار و زندگی تعصب و حساسيت خاصي نسبت به برقراري نظم و انضباط اداري و كاري نشان مي داد. ساده زيستي فرمانده شروع جنگ تحميلي بخش ديگري از روحيه مسئوليت پذير و خدمتگزار شهيداميني را نشان داد. او با شروع جنگ از سمت مديريت خود در شركت نويد استعفا داد و راهي جبهه شد. پس از ماه ها حضور در جبهه، اوايل سال ۱۳۶۰با حكم شهيد محالتي، نماينده وقت حضرت امام خمینی)ره(، در سپا پاسداران انقلاب اسلامی ايران مشغول انجام وظيفه درسپاه اروميه شد. همسرش ساده زيستي شهيد اميني را اينگونه تشریح مي كند: »زندگي ساده و بي الایش شهید اميني زبانزد همه دوستان و خانواده اش بود. شايد عينكي كه به چشم داشتند از چند جا شكسته بود و درصدد تهيه عينك جديد نبود. مي فرمودند اي كاش عمر من هم اندازه این عينك بود تا بتوانم خدمت بكنم. روزي می خواستند به عنوان خواستگاري به منزل ما بيايند شايد يك جفت كفش به پا نداشتند و آن طور كه من شنيده ام كفش يكي ديگري را به پا كرده بود.« مبارزه با ضدانقالب در اروميه يكي از اهداف جدی شهيد اميني در دوران مبارزاتش است. شهید اميني نمي توانست بپذيرد ضدانقلاب در اروميه حضور داشته باشد و از اين رو جلسه هماهنگی عمليات براي حذف ضداتقلاب تشکیل و قرار بر پاكسازي منطقه دارلك وگوگ تپه شد.

 آرزوي شهادت

عمليات دارلك عمليات سنگيني بود و چندين نفر از ياران شهيد اميني به شهادت رسيدند. بدخواهان و ضدانقلاب به دنبال رودرويي خانواده شهدا با فرمانده شان بودند ولي سخنان زیبای شهيد اميني، به قدري گوارا بود و بر دل ها نشست كه نشاني جز صداقت و صفا در آن ديده نمی شد. آن روز فرمانده در جمع خانواده شهدا چنین گفت: »من از خدا مي خواهم با شهادت من به زودي، راستي و درس��تي سخنانم را به تمام مردم ثابت كند. دوستان رفتند و مرا در غربت دنيا تنها گذاشتند و اينك منم كه بايد سفر را تدارك ببينم و براي پيوستن به آنها، راه ها ببرم كه دل بي دوست، دل غمگين است و خداوند به آنان كه از ته دل بخوانندش و دیدارش را آرزو كنند بسيار نزديك است و آنان را از مقربين خود قرار مي دهد.« کمی بعدتر زمان انجام عمليات گوگ تپه فرا رسيد. فرمانده از سنگيني و سختي اين عملیات خبر داشت و مي دانست هر لحظه امكان شهادتش وجود دارد. پس از گذشت مدت كوتاهي از عمليات، شهيد مهدي اميني مورد هدف گلوله ضدانقالب قرار گرفت و در 28خرداد 1360 مصادف با نيمه شعبان به شهادت رسید. پس از اين شهادت مظلوميت شهيد مهدي اميني بيشتر بر همگان مشخص شد وهمه فهميدند او جز سعادت، خدمت و امنيت کشور هدف ديگري نداشت.زندگي ساده و بي آاليش شهيد اميني زبانزد همه دوستان و خانواده اش بود. شاید عينكي كه به چشم داشتند از چند جا شكسته بود و در صدد تهیه عينك جديد نبود. مي فرمودند ای کاش عمر من هم اندازد اين عینک بود تا بتوانم خدمت بكنم.

0 دیدگاه

افزودن دیدگاه جدید

CAPTCHA
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.