سازمان بسیج حقوقدانان استان آذربایجان غربی
جایی که هم دیگران و هم شخص قائل به ضعف خود برای ترک عادت است، این ضربالمثل را به کار میبرند، یعنی ترک فعل به آسانی رخ نمیدهد و دارای مشقتهایی خواهد بود. همین ضربالمثل ساده به ما میگوید، حتی اگر عادتی ریشه در طبیعت انسان دوانده و جزئی از وجودش شده باشد، بازهم با هر سختی و مشقتی، قابل ترک است. در واقع فلسفه ضربالمثل به این برمیگردد که ترک کردن عادتها برای انسان کار بسیار سختی است و ممکن است باعث ناراحتیهای روحی یا جسمی شود، ولی واقعیت این است که این عادتهای بد است که نه تنها موجب مرض بلکه خودش مرض است!
اساساً عادت به چه معنی است؟ وقتی ما یک عملکرد یا رفتار را به صورت متناوب تکرار کنیم، به عادت تبدیل میشود که این عادت میتواند خوب یا بد باشد. همانطور که از بار معنایی واژهها برمیآید، عادت بد قطعاً مخرب است و با سختیهای زیادی همراه خواهد شد. منظور ما از عادت، عادتهای بد و نامطلوبی است که آنها را دوست نداریم و از ته دلمان میخواهیم حذفشان کنیم. ناخن جویدن، سیگار کشیدن و کارها و رفتارهای مشابهی که انسان آنها را دوست ندارد، در دسته همین عادات بد قرار میگیرد.
در حالت کلی واژه عادت ما را به سمت سکون هدایت میکند. عادت فرسودگی است یا چیزی شبیه آب راکد که مانع تغییر است، عدمتغییر خمودگی دارد و خمودگی مرداب و قتلگاه شادیهای ماست. عادت زهر تلخی است که آرامآرام وارد وجود ما میشود، در سکوت رشد و در بیخبری وجودمان را سیراب میکند. وقتی به خود بیاییم تکتک سلولهای ما با آن عجین شده است.
آیا عادت لزوماً بد است؟ پاسخ این سؤال روشن است. ما انسانها به محض عادت کردن احساس میکنیم زندگیمان تکراری شده است، حتی اگر همان تکراریها بهترین هم باشد. گاهی حتی از بین ما کسانی وجود دارند که بهترین عادتهای خود را هم تخریب میکنند چراکه درگیر روزمرگی میشوند. کمی اگر فکر کنیم خواهیم فهمید تسلیم تکرارشدن که همان عادتهاست، ما را دچار روزمرگی خواهد کرد و به مرور مغلوب تکرار موارد خوب یا بد خواهیم شد. داستایوفسکی در کتاب خاطرات خانه مردگان مینویسد: «انسان عبارت است از موجودی که به همه چیز عادت میکند!»
گاهی حتی رنجها هم عادت میشوند. از آنجا که ما انسانها به همه چیز عادت میکنیم، گاهی دیدن و قرار گرفتن در موقعیتهای یکسان از یک فرد چیزی خلق میکند که حتی خودش هم تا قبل از این باور نداشت به آن برسد. کافی است دو بار از کنار رنج آدمها بیتفاوت بگذریم و روی خود را برگردانیم. برای بار سوم بار این رنج کم و کمتر میشود تا اینکه قصه تلخ عادت ما دیدن رنجها را برای ما عادی میکند.
قصه تلخ عادت آنقدر وسعت دارد که شرایط زندگی ما را متوقف میکند و متأسفانه عادت کردن در مقوله بدبختیها ثابت است. همان اندازه که ما نباید به رنج آدمها عادت کنیم، به بدبختی هم نباید عادت کنیم. اگر به بدبختی عادت کنیم تغییر دردناک است و گمان میکنیم همان فلاکت مسیر درست است و شاید حتی باورمان شود که زندگی در همان شرایط صحیحتر است.
نکته مهم این است که انسان بداند فعلی آسیبرسان است، اما آن را به کرات انجام دهد. شاید اینجا وارد مقوله دیگری از خصلت انسانها شویم که لجاجت است. لجاجت خصلتی تخریبگر است که انسان را با دستان خود از ریشه نابود میکند و تمامی داشتهها را از فرد میگیرد. شبیه فردی که کوره را آنقدر داغ میکند تا خودش در نزدیکی آن دچار صدمه شود.
شاید ترک کردن یک عادت بسیار سخت باشد، مخصوصاً برای کسانی که سالهاست عادت مشخصی پیدا کردهاند، ولی اگر آن عادت بد باشد، قطعاً بعد از ترک، فایدههای بسیاری برای شخص خواهد داشت، هر چند ترک عادت کار راحتی نیست!
روانشناسها راهکارهای مختلفی برای ترک عادت معرفی کردهاند که به صورت خلاصه برخی از موارد مهم آن در ادامه میآید:
۱- شرایط انجام آن عادت را سخت کرد، مثل سیگار کشیدن که برای ترک آن میتوان به جای خرید یک بسته و در دسترس قرار دادن آن، به صورت نخی آن را خرید.
۲- عادت بد را به یک عادت خوب تغییر داد. به طور مثال برای ترک عادت سرکشی به فضای مجازی، وقت خود را به خواندن یک کتاب یا فیلم مورد علاقه اختصاص دهیم.
۳- قانون «همین الان انجامش بده» را تمرین کرد، به طور مثال برای شروع رژیم غذایی که همواره قرار است از شنبه آغاز شود، در لحظه تصمیمگیری این کار را انجام دهیم.
۴- نقطه شروع را تنها برای یک بار بزنیم، یعنی وقتی قرار است یک عادت بد یا کاری را ترک کنیم که با هر بار انجام آن پشیمان میشویم، یک بار آن را انجام دهیم، مثلاً به خود تلقین کنیم همین یک نخ سیگار را نمیکشم یا همین وعده غذای چرب را نمیخورم. برعکس این ایده هم میتواند عادات خوب ما باشد که برای شروع آن تلاش کنیم فقط یک بار انجام دهیم، مثلاً به خود تلقین کنیم که همین یک بار فقط صبح زود بیدار میشوم یا همین یک بار ورزش میکنم.
۵- سه اصل «ایده»، «تکنولوژی» و «آدم» را جدی بگیریم. ایدهها نگاه ماه را به دنیا ایجاد میکنند و شبیه عینکی عمل میکنند که با آن دنیا را میبینیم. باید ایده جدید ایجاد کنیم، مثل پیدا کردن دوستان جدید، مکانهای نو و تازه و گفتگو با افراد متفاوت و جدید. تکنولوژی و فضای مجازی هم جزو همین داستان تغییر است و فضای مجازی ما باید در مسیر اهداف و توانمندیهای ما باشد. فضای مجازی میتواند تمایل ما به سمت عادات خوب را افزایش دهد و برعکس عادات بد ما را به خوب تغییر دهد. در نهایت در مسیر تغییر عادتها باید دور خود را پر از آدمهایی کنیم که به ما برای ایجاد تغییر کمک میکنند.
همانگونه که ترس مانع ایستادگی است و خودبزرگبینی مانع محبوبیت، عادتها بزرگترین مانع تغییرات هستند. اگر به هر بدبختی عادت کنیم، تغییر دردناک است. جابهجایی عادتها فقط زمانی به رفتارهای جدید پایدار تبدیل میشود که با وجود چیزی همراه باشد. اگر نشانهها و پاداشها را معین کنیم و آنها را بشناسیم، میتوانیم عادت خود را تغییر دهیم، اما در برخی عادتها به عامل مهم دیگری نیاز داریم و آن باور است. وقتی آدمها یاد بگیرند، چگونه به چیزی اعتقاد پیدا کنند، میتوانند دست به تغییر بزنند. باور عاملی است که عادت تمرین شده را به رفتاری پایدار تبدیل میکند. اینگونه نیست که با یک تصمیم بلافاصله به آدم جدیدی تبدیل شویم و عادات خود را تغییر دهیم، اما در هر صورت باید به دنبال طی کردن مسیرهای تکاملی باشیم و یک من جدید خلق کنیم.
نباید فراموش کرد هیچ روش و راهکاری به اندازه اراده و تصمیم فردیت ما اولویت ندارد، پس همین حالا باید قدم برداشت و ذهنیت خود را برای شروع تغییر داد.
منبع: روزنامه جوان
افزودن دیدگاه جدید